ابن محمد بن عبدالله بن ابی سیف بصری مدائنی. مکنی به ابوالحسن. مورخ و اخباری و راوی شعر. رجوع به ابوالحسن مدائنی و ماخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 211. عیون التواریخ ابن شاکر ص 79. الوافی صفدی ج 12 ص 169. سیرالنبلاء ذهبی ج 7 ص 230. الانساب سمعانی ص 515. تاریخ بغداد خطیب بغدادی ج 12 ص 54. الفهرست ابن الندیم ص 101. تاریخ طبری ج 11 ص 9. الفهرست طوسی ص 95. معجم الادباء یاقوت ج 14 ص 124. کامل التواریخ ابن اثیر ج 6 ص 175. النجوم الزاهرۀ ابن تغری بردی ج 2 ص 259. شذرات الذهب ابن عماد ج 2 ص 54. مرآت الجنان یافعی ج 2 ص 83. لسان المیزان ابن حجر ج 4 ص 253. مختصر دول الاسلام ج 1 ص 105. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1420
ابن محمد بن عبدالله بن ابی سیف بصری مدائنی. مکنی به ابوالحسن. مورخ و اخباری و راوی شعر. رجوع به ابوالحسن مدائنی و ماخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 211. عیون التواریخ ابن شاکر ص 79. الوافی صفدی ج 12 ص 169. سیرالنبلاء ذهبی ج 7 ص 230. الانساب سمعانی ص 515. تاریخ بغداد خطیب بغدادی ج 12 ص 54. الفهرست ابن الندیم ص 101. تاریخ طبری ج 11 ص 9. الفهرست طوسی ص 95. معجم الادباء یاقوت ج 14 ص 124. کامل التواریخ ابن اثیر ج 6 ص 175. النجوم الزاهرۀ ابن تغری بردی ج 2 ص 259. شذرات الذهب ابن عماد ج 2 ص 54. مرآت الجنان یافعی ج 2 ص 83. لسان المیزان ابن حجر ج 4 ص 253. مختصر دول الاسلام ج 1 ص 105. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1420
یکی از مردم مدینه به عهد الحاکم بامر اﷲ اسماعیلی، ششمین خلیفۀ بنی فاطمۀ مغرب بود. و داستان او در تاریخ گزیده چنین آمده است: قاضی احمد دامغانی در کتاب ’استظهار’ آورده است که حاکم جمعی را از مصر بفرستاد و علوی مدنی را بفریفت، تا در خانه او به شب نقب میزدند تا روضۀ رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و سلم، و میخواستند که ابوبکر و عمر رضی اﷲ عنهما از روضۀ حضرت رسول بیرون آورند. در آن روزها در مدینه گردی و تاریکیی و باد و صاعقه ای عظیم پیدا شد. همه خلق بترسیدند و در توبه و انابت کوشیدند، و در حرم رسول علیه الصلاه و السلام گریختند. ساکن نمیشد. علوی مدنی این حال با حاکم مدینه بگفت. حاکم مدینه آن جماعت را بگرفت و سیاست کرد. آن هوا خوش شد. و این حال از کرامات ابوبکر و عمراست بعد چهارصد سال. (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 512). و نیز رجوع به نزهه القلوب چ دبیرسیاقی ص 14 شود شخص نابینائی بود که به نوشتۀ تاریخ گزیده در عهد سلطان ملکشاه، وقتی احمد بن عبدالملک عطاش اسماعیلی طغیان کرد، وی در اصفهان به کمک ملاحده مردم را می ربود، و سرانجام نقشۀ اوفاش شد و به دست مردم کشته شد. رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 455 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 505 شود
یکی از مردم مدینه به عهد الحاکم بامر اﷲ اسماعیلی، ششمین خلیفۀ بنی فاطمۀ مغرب بود. و داستان او در تاریخ گزیده چنین آمده است: قاضی احمد دامغانی در کتاب ’استظهار’ آورده است که حاکم جمعی را از مصر بفرستاد و علوی مدنی را بفریفت، تا در خانه او به شب نقب میزدند تا روضۀ رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و سلم، و میخواستند که ابوبکر و عمر رضی اﷲ عنهما از روضۀ حضرت رسول بیرون آورند. در آن روزها در مدینه گردی و تاریکیی و باد و صاعقه ای عظیم پیدا شد. همه خلق بترسیدند و در توبه و انابت کوشیدند، و در حرم رسول علیه الصلاه و السلام گریختند. ساکن نمیشد. علوی مدنی این حال با حاکم مدینه بگفت. حاکم مدینه آن جماعت را بگرفت و سیاست کرد. آن هوا خوش شد. و این حال از کرامات ابوبکر و عمراست بعدِ چهارصد سال. (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 512). و نیز رجوع به نزهه القلوب چ دبیرسیاقی ص 14 شود شخص نابینائی بود که به نوشتۀ تاریخ گزیده در عهد سلطان ملکشاه، وقتی احمد بن عبدالملک عطاش اسماعیلی طغیان کرد، وی در اصفهان به کمک ملاحده مردم را می ربود، و سرانجام نقشۀ اوفاش شد و به دست مردم کشته شد. رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 455 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 505 شود